آیا دنیای امروز همچنان به چرخهی ترندها نیاز دارد؟
بالنسیاگا در هفتهی فشن پاییز/زمستان 2020، فشن شو خود را در فضایی پر از هیاهوی آتش و سیل برگزار کرد از طرفی مارین سر و ریک اوونز نیز مجموعه هایی آخرالزمانی ارائه دادند. معمولا هفتههای مد با چنین مفاهیم و صحنه های سنگین و تاریکی برگزار نمیشوند، اما مشکلات سیاسی، تغییرات محیط زیست و از همه مهمتر حضور ویروس کرونا، حباب خیالی دنیای انسانها را از بین برد و آنها را با واقعیاتی دردناک مواجه کرد. با تمام این ها و با توجه به اینکه هفته های مد به زودی کالکشن ها و ترندهای پاییز را به بازار عرضه می کنند، سوالی ذهن طرفداران مد و فشن را درگیر کرده است که آیا ما همچنان به چرخه ی پرشتاب ترندها نیاز داریم یا خیر؟
اگر بخواهیم در مورد چرخهی ترندهای فشن صحبت کنیم، باید قبل از آن به تاثیرات کالکشنهای متعدد برندها بر رفتار خریداران بپردازیم.
پیش از بحران کرونا، اغلب از از برندها انتظار میرفت که در یک سال، چهار کالکشن اصلی ارائه دهند؛ بهار/تابستان، ریزورت، پیش از پاییز و پاییز/زمستان.( البته این کالکشضن ها بدون در نظر گرفتن کالکشن های کپسول و همکاریهای آنها با طراحان دیگر است.) این اتفاق باعث شده بود که مصرفکنندگان همواره در انتظار محصولات جدید برندها و ترند بعدی باشند، طراحان لباس در فشن خلاقیت خود را از دست بدهند و فروشندگان به سرعت قیمت کالکشنها را پایین آورند. از سوی دیگر برندهای فست فشن را داشتیم که ترندها و طراحیهای دیده شده در هفتههای مد را کپی کرده و به سرعت و با قیمتی بسیار پایینتر از برندهای اصلی و البته بدون توجه به شرایط کاری کارگران، به فروش میرساندند.
بحران کرونا با تمام مشکلات و معایبی که داشت، کمک کرد تا قفل مشکلات تقویم فشن شکسته شود و مشکلاتی که این صنعت پرشتاب در پی خود دارد را به همگان نشان دهد. ضررهای زیست محیطی و پایمال شدن حقوق انسانی در دنیای مد برای کسی ناآشنا نبود، اما بحران کرونا برندها را وادار کرد تا فکری به حال سیستم معیوب خود کنند.
فرانچسکا ماستون معاون بخش فشن شرکت WGSN، در مصاحبهای به این نکته اشاره کرد که حتی پیش از بحران کرونا هم، نسل جوان توجه ویژهای به رفتار و اخلاقیات برندها داشتند. (شرکت WGSN پیش بینی ترندها را بر عهده دارد و بسیاری از برندها، از آن برای ارائهی کالکشنهای خود استفاده میکنند.) فرانچسکا معتقد است امروزه دیگر ترندها در خریداران اشتیاق ایجاد نمیکنند در عوض خریداران مشتاقند بدانند که برندهای مورد علاقهشان درآمد خود را صرف چه کاری میکنند و ارزشهای آنها چیست. ماستون در ادامه میگوید: "مردم میتوانند گزینههای بسیاری را برای خرید انتخاب کنند و اگر برندی رفتار نادرستی داشته باشد، در اعتراض به آن تردید نمیکنند."
ماستون پیش بینی میکند که مردم پس از بحران کرونا، بیشتر نسبت به اخلاقیات برندها حساسیت به خرج خواهند داد و حقوق کارگران و تبعات محیط زیستی اهمیت بسیاری برایشان خواهد داشت. ماستون در این رابطه میگوید:" مردم به دنبال دریافت ارزش در ازای پول هستند، یعنی محصولی که دریافت میکنند باید با سبک زندگیشان همخوانی داشته باشد." در حقیقت خریداران، با هدف، خرید خواهند کرد و از برندهایی که مد پایدار و حفاظت از منابع طبیعی برایشان اولویت دارد، حمایت خواهند کرد؛ برندهایی همچون پاتاگونیا که همواره در تلاشند تا ضررهای خود به طبیعت را کمتر و عمر محصولاتشان را بیشتر کنند.
با اینکه شاید برندها به زمان بیشتری برای تغییرات اساسی نیاز داشته باشند اما مصرفکنندگان همین حالا نیز دیگر از ترندها پیروی نمیکنند. در گزارشی که وبسایت Vestiare Collective به تازگی منتشر کرد، خرید مشتریان نشاندهندهی رشد اهمیت آنها نسبت به برندهای مد پایدار بوده است. از ژانویه تا الان، مصرفکنندگان مشتاق خرید محصولاتی هستند که زود قدیمی نمیشوند و عمر بالایی دارند، چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ ترند. برخی از این تغییرات از حس ناامنی اقتصادی ناشی از بحران کرونا سرچشمه میگیرند چرا که در ماههای گذشته، مردم در خرج کردن برای کالاهای فشن محتاطانهتر عمل کردهاند. در این دوران بسیاری از مردم محصولاتی را خریداری کردهاند که از سالهای پیش تا امروز محبوب بودهاند و به اصطلاح “Timeless pieces” نامیده میشوند.
تغییراتی که در چرخهی ترندها و صنعت فشن دیده شده به صنعت لاکچری نیز انتقال پیدا کرده است. به زودی در ماه سپتامبر هفتههای مد را خواهیم داشت و از آن جایی که مصرفکنندگان، دیگر هر فصل اشتیاق خرید ندارند، متخصصان پیشبینی میکنند که ترندها عمر طولانیتری را طی خواهند کرد. برندهای بسیاری در طی چند ماه گذشته اعلام کردهاند که دیگر از تقویم فشن پیروی نخواهند کرد.برای مثال گوچی گفته است که از این پس تنها سالی دو کالکشن اصلی ارائه خواهد کرد و از سوی دیگر، برندهایی همچون مایکل کورس، مارک جیکوبز، تام فورد و رالف لورن از هفتهی مد نیویورکِ پیش رو، کناره گیری کردهاند. چندی پیش دریس ون نوتن (Dries Van Noten) نامهای به اهالی فشن نوشت و انتقاد خود را نسبت به رفتارهای مخرب آنها اعلام کرد و از آنها خواست تا به فکر آیندهای پایدار باشند. این تغییرات امیدوارکننده هستند، اما زمان زیادی لازم است تا بتوانیم نتایج را مشاهده کنیم.
مطالعه کنید: نگاه زیست محیطی برند گوچی و آینده صنعت فشن
فرانچسکا ماستون پیش بینی میکند که راحتی لباس، مهمترین ترندی خواهد بود که در ماهها و حتی سالهای آینده، شاهدش خواهیم بود. با اینکه پیش از بحران کرونا نیز توقعات خریداران از راحتی لباس بالا رفته بود، اما اکنون راحتی به مهمترین اصل فشن تبدیل شده است. در چند ماه گذشته علاقه به ورزش و پیادهروی میان مردم بالا رفته و درعین حال ماسک زدن نیز اجتناب ناپذیر بوده است. این که برندها چگونه میتوانند تجربهی ناخوشایند ورزش با ماسک را برای مخاطبین خود راحتتر کنند، وجه تمایز آنها در دنیای جدید است. این موضوع که کارایی لباس چیست؟ برخلاف آنکه چگونه ما را در آینه نشان میدهد، نشانگر تحولات فرهنگی بر ضد قضاوتگری و قوانین صنعت مد است. با اینکه وجود ویروس کووید-19 این تحولات را شتاب داد، آنها پیش از این ویروس نیز در حال اتفاق افتادن بودند.
از نظر متخصصان مد، آیندهی فشن بیشتر به سمت خرید براساس علاقهی شخصی میرود و آیتمهای محبوب و ترندها کم اهمیت تر از گذشته خواهند شد. سرویسهای اجارهی لباس و خرید و فروش لباس دست دوم نیز محبوبیت بیشتری پیدا خواهند کرد و مد پایدار مرکز رفتار خریداران خواهد بود.
برندها چگونه با اجناس تقلبی مقابله کردهاند؟
محصولات تقلبی و فیک، همیشه عضوی جدانشدنی از صنعت مد و فشن بودهاند. مغازهها و بوتیکها، از بازار بزرگ تهران گرفته تا خیابان کانال نیویورک، پر از کیفها و عینکهای تقلبی از برندهای بزرگی همچون گوچی و شنل هستند که شاید از دور تفاوتی با نمونه اورجینال آن نداشته باشند، اما نزدیکتر که بروید، کیفیت و تفاوت نامحسوس لوگو و شکل ظاهری محصول را به خوبی متوجه میشوید.
صنعت محصولات و اجناس فیک و تقلبی، سالانه 1.2 تریلیون دلار درآمد دارد و نزدیک 30 میلیارد دلار به صنعت مد لاکچری خسارت وارد میکند. با وجود این ضرر وحشتناک، از نظر خیلیها کار از کار گذشته، اما برندها همچنان با راههای متفاوت سعی در مبارزه با این صنعت مخرب دارند.
برندهای لاکچری و جهانی نسبت به پیامد محصولات تقلبی و جعلی کاملا آگاه هستند؛ این اجناس تنها برای برندها مضر نیستند، بلکه خطراتی جدی برای مصرفکنندگانشان دارند. هشدار شنل مبنی بر "خطرات احتمالی برای سلامت" چندان اغراقآمیز نیست چرا که تحقیقات نشان داده که لوازم آرایشی تقلبی دارای موادی شیمیایی هستند که میتوانند مشکلات پوستی غیرقابل برگشتی بوجود بیاورند.
مطالعه کنید: راهنمای تشخیص کفش اصل از کفش تقلبی
شنل قسمتی از وبسایت خود را به اطلاع رسانی در رابطه با محصولات فیک و تقلبی اختصاص داده است. شنل می گوید: " مبارزه با محصولات تقلبی، برای ما معنایی فرای حفظ چهرهی برندمان دارد. این مبارزه به معنی حفاظت از خلاقیت، پیشه وری و کیفیت محصولات و همچنین جلوگیری از خطرات احتمالی برای سلامت مشتریانمان است."
در اکثر کشورها، خرید و فروش اجناس تقلبی جرم به حساب می آید و انتقال آنها از طریق راههای غیرقانونی انجام میگیرد. لباسها و اکسسوریهای تقلبی معمولا توسط باندهای مجرمانه به همراه مواد مخدر، اسلحه و انسان قاچاق میشوند. با اینکه خرید یک جنس "های کپی" با قیمتی پایین وسوسه انگیز است، اما نباید فراموش کنیم که پشت این قیمت پایین، کارگرهای غیرقانونی و باندهای قاچاق کالا قرار دارند.
برند سوپریم که دارای لوگویی آسان برای جعل است، با نوع پیشرفتهتری از جعل محصولاتش رو به رو است. "اجناس جعلی قانونی" در ایتالیا، اسپانیا، چین و چندین کشور دیگر بنا نهاده شدهاند، که از لوگو و هویت سوپریم استفاده میکنند و جریمهای برای آن پرداخت نمیکنند، چرا که پیش از "سوپریم" علامت تجاری آن را در آن کشورها خریداری کردهاند. با اینکه سوپریم اصلیِ آمریکا با سوپریم ایتالیا و اسپانیا به دادگاه رفته است، اما به علت مشکلات محاسباتی چندان در دادگاه موفق نبوده است.
در سال 2006، لویی ویتون از یک برند اسباب بازی سگ برای تولید کیفهای “Chewy Vuitton”، که نسخهی مینیاتوری و مخملی کیفهای اصلی این برند بودند، شکایت کرد. اما برخلاف انتظار لویی ویتون، قاضی دادگاه ایدهی کیفهای مینیاتوری را شوخی با قیمت بالای کیفها و اسم و رسم لویی ویتون دانست و به همین خاطر این برند فرانسوی مجرم محسوب نشد.
برخی دیگر از برندها در مبارزه با جعل کنندگان محصولات فشن موفقتر عمل کردهاند. به عنوان مثال، کمپانی ریچمونت (Richmont) که صاحب برندهای کارتیه و کلوئه(Chloe) است، در دادگاه انگلستان موفق شد قانونی را به ثبت برساند که توزیعکنندگان اینترنتی تحت آن، موظف هستند تا از فروش محصولات تقلبی جلوگیری کنند. این رای دادگاه که به همت ریچمونت صادر شد، قابل تعمیم برای دیگر برندهایی که در انگلستان فروش دارند نیز هست.
انجمن لباس و کفش آمریکا (AAFA) که نمایندهی بیش از هزار برند آمریکایی است، چندی پیش آمازون را مجبور کرد تا از فروش محصولات تقلبی جلوگیری کند. محصولات فشن لاکچری از مهمترین کالاهای صادراتی فرانسه محسوب میشوند، اما با این حال با توجه به قانونی که تصویب شده، هرگونه ورود و خروج با اقلام تقلبی را غیرقانونی اعلام شده تا از صنعت فشن لاکچری فرانسه محافظت شود. با اینکه بسیاری از کمپانیها بیوقفه در تلاشند تا با صنعت جعل کالای فشن مبارزه کنند، برخی از برندها از این صنعت برای تبلیغ و فروش استفاده میکنند.
الساندرو میشل برای کالکشن کروز 2018 گوچی، با خلاقیتی هنرمندانه و طنزآمیز، لوگوی این برند را به شکلی اشتباه بر روی لباسها نوشت. در این کالکشن که از یونان و روم باستان الهام گرفته بود، الساندرو از شکل باستانی کلمهی گوچی (Guccy) استفاده کرد که کنایهای به نوع نوشتار اسم این برند بر روی اجناس تقلبی نیز بود.
برند ولنتینو در سال ۲۰۱۷، کمپین مخفی خود را با عنوان “Expect The Unexpected”شروع کرد و بعد از اتمام آن، ویدیویی را در توییتر منتشر کرد که اهالی لندن را در حال خرید کیفهای به ظاهر "فیک" نشان میداد؛ کیفهایی که در حقیقت اورجینال بودند.
برند پوشاک دیزل (Diesel) نیز یک بار خریداران را با پاپ-آپ شاپی در نیویورک گول زد. این فروشگاه، محصولاتی که خود دیزل تولید کرده بودو در واقع اورجینال بودند را با اسم اشتباه تایپ شده (Deisel) و با قیمت کمی، برای فروش گذاشت. بعد از اتمام این پاپ-آپ شاپ، این برند اعلام کرد که اجناس در حقیقت اصل بودهاند. بنیانگذار دیزل دربارهی این کمپین گفت : " محصولات تقلبی به برند ضرر میزنند، بنابراین از خود پرسیدیم که چطور میتوانیم از آنها به نفع برند استفاده کنیم؟ اینگونه بود که به این ایدهی فوقالعاده رسیدیم."
ولنتینو، دیزل و گوچی، همگی از برندهایی هستند که همیشه قربانی جعل محصولاتشان میشوند. بدون شک این برندها، تنها برندهایی نیستند که محصولاتشان کپی میشوند، اما واکنش خلاقانه و طنزآمیز آنها در مقابل اجناس تقلبی، آنها را از دیگر برندهایی که از راه قانونی پیگیر هستند، متمایز میکند.
پدیده فست فشن یکی دیگر از مشکلات طراحان برندهای لاکچری است. برندهای ارزان قیمت با تولید طرحهای برندهای لاکچری، بدون لوگو و اندکی تغییر، سعی در فروش آنها به عنوان طرح خود دارند. با اینکه این برندها به مشتریان اجازه میدهند تا استایلهایی شبه لاکچری داشته باشند، اما مسائل اخلاقی برندهای فست فشن همچنان جای سوال دارد.
چند سالی است که صفحهای در اینستاگرام به نام Diet Prada ، در تلاش است که با پدیدهی جعل ایده مبارزه کند و برندهای لاکچری و فست فشنی را که طرحهای دیگر طراحان را دزدیدهاند، معرفی میکند. این صفحه با انتشار عکس محصول اصلی و عکس محصول کپی شده، به کابوس بسیاری از برندها تبدیل شده است!
پیگیری قانونی جعل ایده در فشن، در کشورهای مختلف، با یکدیگر فرق می کند. دزدیدن طرح در اروپا به علت قوانین سفت و سختی که برای مبارزه با جعل محصول دارند، بسیار دشوار است و طراحان میتوانند با استفاده از قوانین کپی رایت از ایدههای خود محافظت کنند. اما در آمریکا به خاطر نبودن قوانین بازدارنده، بسیاری از طراحان لباس و طراحان مد بر لبهی تیغ تقلید و جعل راه میروند. پروسهی ثبت لوگو و هویت برند در آمریکا بسیار طولانی و گران قیمت است و این باعث شده بسیاری از طراحان نوپا توانایی حفاظت از طرحهای خود را نداشته باشند.
تا روزی که مصرفکنندگان از خرید اجناس تقلبی دست بردارند، برندها همچنان در حال مبارزه با این معضل خواهند بود. اما چگونگی مقابله با مسئلهی جعل ایده نیز خود حائز اهمیت است. شاید راه و روش برندهایی همچون گوچی برای مقابله با این مشکل، مدرنتر و کاربردیتر باشد تا راههای قانونی و پرخرج.
منبع: Crfashionbook.com
آشنایی با مریم نصیرزاده طراح موفق ایرانی در نیویورک
مریم نصیرزاده در تهران و در خانوادهای ایرانی به دنیا آمده است. پدر و مادر مریم در لندن باهم آشنا شدند و خانوادهی خود را در ایران تشکیل دادند، آن ها بعد از تولد دخترشان به سن دیگو در کالیفرنیا مهاجرت کردند و با افتتاح رستورانی به امرار معاش پرداختند.
مریم نصیرزاده از کودکی به فشن علاقمند بود و در دوران نوجوانی با دوستانش، اخرهفته ها را به بوتیگ گردی و خرید لباسهای وینتیج اختصاص می داد. همچنین او گاهی با دوستانش کنار هم جمع میشدند و با لباسهای یکدیگر عکاسی میکردند. مریم و دوستانش در دورهای شدیدا به استایل دههی 70 میلادی و جنبش هیپی علاقهمند شدند و به دنبال پارچههای هندی کتان و گلگلی بودند. در نهایت مریم تصمیم به طراحی و تولید لباسها واکسسوریهای خود را گرفت.
در دوران دبیرستان، مریم علاقهی خاصی به مبحث هنر داشت و دیوارهای اتاقش پر بودند از نقاشیها و کلاژهایی که او خلق کرده بود. مجلهها همیشه مریم را جذب خود میکردند.
اگر بخواهیم نگاهی به پیشینه خانوادگی مریم در زمینه مد بیندازیم قطعا به دههی 50 ایران خواهیم رسید، به بوتیک مادربزرگش در تهران.
مادربزرگ مریم مدت زیادی به کلاهدوزی مشغول بود و از ایتالیا و فرانسه لباس وارد میکرد که با توجه به آن زمان، اتفاقی نادر در ایران محسوب میشد. مریم همواره از طراحی ویترین و بوتیک مادربزرگش الهام میگرفت و تابستانی را در لندن کنار او سپری کرد و دوخت و دوز را از او آموخت.
مریم برای دورهی کارشناسی، رشتهی طراحی پارچه و اکسسوری را انتخاب کرد. او میان دو دنیای هنر و فشن شناور بود و مرزی برای آثاری که خلق میکرد در نظر نمیگرفت.او معمولا از میوچیا پرادا و دیوید هاکنی برای طراحی محصولاتش الهام می گیرد.
این طراح ایرانی در سن 22 سالگی و پس از فارغالتحصیلی ، وارد دنیای مد شد. نصیرزاده برای شروع فعالیتش گیپورهای وینتیج و پارچههای گلدوزی شده را باهم تلفیق کرد و تیشرتهایی خاص تولید کرد. طولی نکشید که تیشرتهای مریم نصیرزاده پر طرفدار شد و در بسیاری از فروشگاههای مطرح برای فروش گذاشته شدند. پس از گذشت 4 سال، مریم برای تحصیل به نیویورک رفت و در دانشگاه پارسونز یکی از بهترین دانشگاههای مد دوره طراحی لباس را گذراند.
مریم در نیویورک با همسرش اودی (Uday) آشنا شد. طولی نکشید که این زوج، بوتیک خود را افتتاح کردند. مریم و اودی بیشتر به جای فروش لباس ها و طراحی هایشان، به دنبال محلی برای به نمایش گذاشتن سبک زندگی و تصویرگری احساسات شخصیشان بودند. از ایده تا اجرای بیزینس این زوج تنها 3 ماه زمان برد، اما همین زمان کوتاه به آنها کمک کرد تا قبل از بحران اقتصادی سال 2008، موفق به دریافت وام خود شوند.
نصیرزاده پس از مدتی شوروم خود را در زیرزمین بوتیکش افتتاح کرد و به حمایت از طراحان لباس تازهکار پرداخت. افتتاح شوروم بیشتر به علت بحران اقتصادی و نیاز به درآمد بود اما پس از مدتی به یکی از بخشهای مورد علاقهی نصیرزاده تبدیل شد. مریم که پیش از آن در جایگاه طراحان نوپا بود، درک خوبی از شرایط تازهکاران داشت. او پس از مدتی، نیاز به خلق و طراحی را در خود حس کرد و تصمیم گرفت تا طراحی را هر چه زودتر شروع کند.
بعد از گذشت 4 سال از افتتاح بوتیک، برند مریم نصیرزاده وارد دنیای مدو فشن شد. نصیرزاده در طول سالها فعالیت، دیدگاه خاص خود را نسبت به فشن پیدا کرده بود و هدف او در برندش، ارائهی استایلهایی بود که قبل از آن مورد توجه نبود. در واقع مریم نصیرزاده به دنبال ارائهی محصولاتی بود که مدتی طولانی میتوانستند مهمان کمد لباس زنان باشند. برند مریم نصیرزاده از بوتیکش الهام میگیرد، لباسها و اکسسوریهایی ساده که طرح و رنگ پارچهشان ویژگی متمایز کنندهی آنها هستند. مریم کالکشنهای خود را با صبر و حوصله خلق میکند و دنبال کنندهی تقویم پرسرعت فشن نیست به همین دلیل هم چندی پیش در هفتهی مد نیویورک شرکت نکرد تا به عروسی دوستی در آفریقا برود، کاری که کمتر برندی جرئت انجام آن را دارد.
آخرین کالکشن مریم نصیرزاده از لباسهای مجموعههای قبلی، با استایلی جدید تشکیل شده است. کالکشن ریزورت 2021 پیش از بحران کرونا برنامه ریزی شده بود، اما کاملا مناسب با حال وهوای این دوره است. مریم برای طراحی این کالکشن تنها کمبود منابع طبیعی را در نظر نگرفته، بلکه استفادهی مناسب زمان را نیز در ذهن داشته است. نتیجهی این فاصلهگیری از دنیای پرسرعت و زیاده خواه فشن، کالکشنی دلنشین و نزدیک به دنیای ذهنی مریم شده است.
مطالب مرتبط:
درددل خواهران وقار از شرایط سخت کار در ایران
همه آنچه که باید در مورد پریا فرزانه بدانید!
طراح ایرانی در ران وی 2020 لندن
تبلیغات در سوشیال مدیا روز به روز گرانتر شده و بسیاری از کسب و کارها و برندها توانایی پرداخت هزینههای سنگین مارکتینگِ شبکه های اجتماعی را ندارند، اما برخلاف آنچه که همه در اذهان جاافتاده، موفقیت در شبکه های اجتماعی لزوما نیاز به هزینه های سنگین ندارد و میتوان با هزینه کمتری نیز اینکار را انجام داد.
پلتفرمهای جدیدی همچون تیک-تاک، این امکان را به بازاریابان میدهند تا برند خود را بدون آنکه هزینهی سنگینی بابت آن پرداخت کننئد، به مخاطبان جدیدی بشناسانند. رقابت در این پلتفرمهای تازه به دلیل نوظهور بودنشان، عادلانهتر و راحتتر است. بنابراین اگ قصد راه اندازی کسب و کاری دارید و می خواهید با هزینه کم، در تبلیغات موفق باشید، هرچه سریعتر مارکتینگ خود را در آن شروع کنید چرا که شانس موفقیتتان بیشتر خواهد بود.
برای برنامهریزی جهت پیشرفت در سوشیال مدیا در سال 2020، تکنیکها و نکاتی وجود دارند که در این مقاله با آنها آشنا میشویم. لازم به ذکر است که بگوییم این مطلب برگرفته از سایت The Business of Fashion است و توسط تیم تولید محتوای برندکده ترجمه شده است.
هر کسب و کاری در ابتدا باید هویت برند خود را برای مخاطبانش مشخص کند. منظور از هویت، صرفا هویت بصری و کلامی نیست بلکه شخصیت کسب و کار و آن برند در سوشیال مدیا نیز مسئله مهم و اساسی است که باید مورد توجه قرار بگیرد. فراموش نکنید که نمادهای شخصیت برند در طول زمان میتواند تغییر کند، اما ثبات میتواند رابطه طولانی را تضمین کند و باعث شود که مخاطب دچار سردرگمی و بیاعتمادی نشود.
در حال حاضر اکثر کسب و کارها سعی در ارتباط با نسل جوان را دارند و تلاش می کنند نسل جوان را به سمت خود بکشند. روش ارتباط گرفتن با متولدین قرن 21ام نسبت به مصرفکنندگان قدیمی بسیار متفاوت است، چرا که آنها آگاهی بیشتری نسبت به فضای اینترنت دارند. یکی از راههای ارتباط با نسل جوان استفاده از میم (Meme) است. میمها نشاندهندهی روحیهی عصر جدید و از سرگرمیهای نسل Z هستند. استفاده از میم و بازخورد بالای آن، میتواند وسوسه کننده باشد، اما برند، باید قبل از ورود به دنیای آن، از همخوانی میم با وجههی برندش اطمینان حاصل کند. یکی از بهترین نمونههای استفاده از میم، برند بالنسیاگا است.
"دمنا واسلیا" طراح ارشد بالنسیاگا، با ورودش به این برند، چهرهی برند را تغییر داد و هجو و طنز را وارد هویت بالنسیاگا کرد. در نگاه اول، صفحهی اینستاگرام بالنسیاگا کمی عجیب به نظر میرسد، چرا که تمام قوانین سوشیال مدیا را شکسته است و دقیقا همین نوع استفاده باعث شده تا به یکی از محبوبترین و پرفروش ترین برندهای فشن، میان جوانان چینی تبدیل شود.
حضور در هر یک از پلتفرمهای سوشیال مدیا، برنامهریزی خاص خود را میطلبد، چرا که مخاطب در هر یک از آنها خصوصیات رفتاری متفاوتی دارد و هر پلتفرمی مخاطب خاص خود را دارد. برای تعامل مناسب با مخاطبین در هر یک از شبکههای اجتماعی هزینهی زیادی باید پرداخت کرد، اما نکتهی مثبت این است که حضور در همهی پلتفرمها واجب نیست. بهتر است برای شروع، با در نظر گرفتن هویت برند خود، تمرکز را بر روی یک پلتفرم خاص بگذارید و پس از دریافت بازخورد مناسب، سراغ پلتفرمهای دیگر بروید. به عنوان مثال اگر مخاطب شما نسل جوان (Generation Z) است، تیک-تاک فضای مناسبی برای فعالیت محسوب میشود. ویدیوهای تیک-تاک اصولا کوتاه، خندهدار و صمیمی هستند، بنابراین اگر هویت برند شما جدی و شیک است، تیک-تاک چندان فضای مناسبی برای تبلیغ برندتان نیست.
خلاقیت و ابتکار از مواردی هستند که به تعامل بهینه با مخاطب کمک میکنند. زمانی محتوا دارای ارزش میشود که در اکانتهای شخصی کاربران بازنشر شود؛ چه آموزشی و چه سرگرم کننده. پلتفرمهای سوشیال مدیا، هزاران ابزار [مانند فیلترهای واقعیت افزوده] در اختیار کاربرانشان قرار میدهند که میتوان آنها را شخصیسازی کرد و در اختیار دیگر کاربران قرار داد. یک برند میتواند با استفاده از این ابزارها به شهرت خود بیفزاید و مخاطبین جدیدی به دست آورد.
برند دیور در سال 2019، برای عینک جدیدش فیلتری در اینستاگرام طراحی کرد که به کاربران امکان امتحان کردن آن را به صورت مجازی میداد. تا به امروز این فیلتر نزدیک به 50 میلیون بار استفاده شده است. دیگر برندها با ساخت گیف (GIF) برای لوگو و محصولات خود، امکان شخصیسازی استوریهای مخاطبینشان را ایجاد کردهاند.
شبکه های اجتماعی، با اهدای لایک و کامنت به کاربرانش، حس رضایت و اعتماد به نفس را به آنها می دهند و در همین راستا، بیزینسها نیز میتوانند از این اتفاق استفاده کنند؛ البته تا جایی که اخلاق رعایت شود! برند تلفار (Telfar) که کیفهایش در سوشیال مدیا بسیار محبوب هستند، با بازنشر پستهای مخاطبانش، کاربران بسیاری را به صفحهی خود هدایت میکند. این کار باعث شده که بسیاری از کاربران اینستاگرام، بدون دریافت هزینهای از تلفار، با کیفهای او عکس منتشر کنند و اکانت او را تگ کنند تا عکسشان در صفحهی اصلی این برند منتشر شود. این روش، اعتماد بسیاری میان مخاطب و برند ایجاد میکند و شیوهی تبلیغاتی ارزان و پرسودی به حساب میآید.
حضور جنیفر لوپز در فشنشوی سپتامبر 2019 برند ورساچه، سورپرایزی هیجانانگیز برای مهمانان حاضر در آن مراسم بود. اما این لذت تنها برای افراد حاضر در فشنشو نبود، بلکه بازنشر عکسها و ویدیوهای فشنشوی ورساچه در فضای مجازی، نزدیک به 42 میلیون دلار برای این برند سود داشت. ورساچه با استفاده از جنیفر لوپز به عنوان چهرهی تبلیغاتی کمپین بعدی خود، توانست این سوددهی را طولانیتر کند.
اما خلق چنین لحظاتی برای همهی برندها امکان پذیر نیست. برندها، جدای از فشنشو و همکاری با سلبریتیها، میتوانند بستری را برای تولید محتوا توسط خود کاربران شبکه های اجتماعی فراهم کنند. به عنوان مثال فروشگاههای فیزیکال برند گلاسیر (Glossier) با در نظر گرفتن عکاسی اینستاگرامی طراحی شدهاند. اکثر خریداران با انتشار عکسهایی در فروشگاه گلاسیر، آگاهی بسیاری در رابطه با برند ایجاد میکنند. بستهبندی هیجانانگیز، شخصیسازی محصول و تجربهی خرید نیز از دیگر کارهایی هستند که خریداران در به اشتراکگذاری آنها در سوشیال مدیا علاقه نشان میدهند.
اگر دقت کرده باشید در سالهای اخیر شاهد همکاری و شراکت برندها و کسب و کارها با سلبریتی ها، هنرمندان و طراحان لباس بوده ایم.
اما این برندها فرصت همکاری بر روی محتوا را نادیده گرفته و تنها بر روی محصولات تمرکز کردهاند. اخیرا گوچی با سلبریتی های بسیاری همکاری کرده و این همکاریها محدود به محصولات نبوده، چرا که در طراحی کمپین، تولید محتوای اینستاگرامی و فشنشوها شاهد هنرمندان هستیم.
بسیاری از پلتفرمها به شما این امکان را میدهند که هشتگها و عبارات پرکاربرد را رصد کنید. اما پیش از آنکه درگیر موضوعات داغ و ترند شده بروید، حواستان باشد که هویت برندتان خدشهدار نشود. اگر هم میخواهید محتوایی مرتبط با اخبار روز منتشر کنید، سریع عمل کنید، چون مخاطب از اشباع یک موضوع در تایملاین خود سریعا خسته میشود.
ژاکموس یکی از بهترین نمونههای استفاده از ترندهای روز را در کارنامهی خود دارد. در دسامبر 2019، زمانیکه هنری ماریتزیو کاتلان، موزی را با نوار چسب به دیوار چسباند و در فضای مجازی سروصدای زیادی به راه انداخت، ژاکموس عکسی مشابه با کیفهای مینیاتوری معروف خود منتشر کرد. سه پست ژاکموس با این محتوا، نزدیک به 168هزار تعامل (Engagement) در اینستاگرام داشتند. جدای از تعامل بالا، این پستها با هویت بامزه و کنایهآمیز ژاکموس همخوانی داشتند.
از لحاظ ارتباط تصویری، حضور اشخاص در تصاویر نسبت به نمایش محصول به تنهایی، تاثیر بیشتری دارند. به همین دلیل است که در دنیای امروز، مدیران هنری برندها نسبت به گذشته، حضور پررنگتری در شبکه های اجتماعی دارند و گاهی به چهرهی یک برند تبدیل میشوند. قرار دادن صفحهی سوشیال مدیای برند در اختیار یک سلبریتی از دیگر مواردی است که یک برند باید حواسش به آن باشد، چرا که مخاطبان آن سلبریتی به سوی صفحهی برند هدایت میشوند. گرچه ارتباط انسانی راهی ساده و ارزان به نظر میرسد، اما کنترل کردن آن کاری بس دشوار است. به تازگی بسیاری از برندها به علت اعمال نادرست یکی از کارمندانشان در شبکههای اجتماعی، وجههی اجتماعی خود را از دست دادهاند.
بازاریابان، سالانه هزینهی زیادی را به اینفلوئنسر مارکتینگ اختصاص می دهند و ممکن است نتیجهی مطلوبی هم از آن تبلیغات دریافت نکنند. اشتباه این بازاریابان در نادیده گرفتنِ مهمترین نمایندههای برندشان ،یعنی کارمندان برند است. به علت اعتمادی که دوستان و آشنایان این افراد به آنها دارند، کارکنان یک برند میتوانند بهترین میکرو-اینفلوئنسرها برای یک برند باشند. برای آنکه کارکنان خود را بتوانید به سفیران موفقی برای برندتان تبدیل کنید، اول باید اعتماد میان آنها و خودتان را بالا ببرید. هیچ چیز مانند تشویق و رفتار درست، اعتماد کارکنان را بالا نمیبرد.
برای آنکه آگاهی بخشی مناسبی توسط کارمندان ایجاد شود، بهتر است آنها را در جریان استراتژی سوشیال مدیای خود قرار دهید. تهیهی متنی در رابطه با اصول ارتباطی برند و قرار دادن آن در اختیار کارمندان، راهی مناسب و حرفهای برای کنترل فعالیت آنها در فضای مجازی است.
مطالعه کنید: دسته بندی اینفلوئنسرها
بسیاری از مواردی که تا الان به آن اشاره شد، دارای ریسک بالایی هستند و برای اجرای آنها باید موارد بسیاری را مورد توجه قرار داد. فعالیت در سوشیال مدیا نیازمند کار تیمی است و تمامی افراد یک برند باید در جریان شیوهی فعالیت قرار بگیرند تا هرچه بیشتر جلوی مشکلات گرفته شود. اگر هم دچار خطا شدید، واکنشی سریع و فکر نشده از خود نشان ندهید. مشکل را بررسی کرده و پیش از هرچیزی مسئولیت اشتباه را به گردن بگیرید.
دههی گذشته را می توان دهه تاثیرگذاری و اینفلوئنسرها دانست که در طی سالها، با فراز و نشیب های زیادی روبرو بوده است. امروزه برای هر کسب و کاری، استفاده از اینفلوئنسر مارکتینگ امری اجتناب ناپذیر است. یکی از راههای دستهبندی اینفلوئنسرها، تعداد دنبال کنندگان آنهاست که شناخت و آشنایی با آنها برای هر بازاریابی و تبلیغات، واجب و الزامی است. اینفلوئنسرها بر اساس تعداد دنبالکنندگانشان در شبکههای اجتماعی به چهار بخش نانو، میکرو، ماکرو و مگا تقسیم میشوند. البته که راجع به فالوورهای واقعی صحبت میکنیم نه فالوورهای فیک و پولی!
با آشنایی دسته بندی اینفلوئنسرها در این مقاله، راهکارهایی برای انتخاب آنها متناسب با هر برند ارائه میشود. لازم به ذکر است که آمار و ارقام این مقاله بر اساس استاندارد جهانی است و از رسانه ی Business of Fashion گرفته شده است.
مطالعه کنید: چگونه اینفلوئنسر شویم؟
جدیدترین دسته بندی اینفلوئنسرها، نانو اینفلوئنسرها هستند که کمتر از 5 هزار دنبالکننده دارند. این افراد به موضوعی بسیار تخصصی میپردازند و اکثرا با دنبالکنندگان خود در دنیای واقعی ارتباطی شخصی دارند؛ به همین دلیل بیشترین نرخ تعامل را به خود اختصاص میدهند. همکاری با این گروه از اینفلوئنسرها، برای برندهایی مناسب است که محصولی تخصصی برای افرادی خاص ارائه میدهند.
نانو اینفلوئنسرها، آیندهی مارکتینگ نامیده میشوند و از اعتبار بالایی در میان مخاطبان خود برخوردارند. اگر برندی به دنبال تبلیغی انحصاری است، میتواند از نانو اینفلوئنسرها کمک بگیرد. گرچه این افراد تجربهی کمتری در دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی دارند، اما تاثیرگذاری آنها بر مخاطب خاص، میتواند آنها را تبدیل به پدیدهای ویژه کنند.
این روزها میکرو اینفلئنسرها از محبوبترین اینفلوئنسرها به حساب می آیند که معمولا تعداد فالوورهای آنها بین 5 تا 100 هزار است. آن دسته از برندهایی که مخاطبان جوان و متولدین سال ۲۰۰۰ به بعد را دارند، توجه ویژهای به میکرو اینفلوئنسرها میکنند. برندهای تازه کار نیز از دیگر طرفداران میکروها به شمار میروند. این دسته از اینفلوئنسرها، معمولا صفحهی خود را به یک موضوع خاص اختصاص میدهند و مخاطبانشان نیز علاقهمند به همان موضوع هستند. مزیت اصلی میکرو اینفلوئنسرها نسبت به ماکروها، تاثیرگذاری و تعامل بهتر آنها با مخاطبانشان است، گرچه همچنان درصد تعامل ماکرو اینفلوئنسرها از آنها بیشتر است.
میکرو اینفلوئنسرها بیشترین وسواس را در انتخاب برند برای همکاری به خرج میدهند، چرا که وجههی عمومیشان بیشتر از هر چیز دیگری برایشان اهمیت دارد و نمیخواهند اعتماد مخاطبانشان را از دست بدهند.
هزینهی همکاری با میکرو اینفلوئنسرها بسیار معقول است و برخی از آنها ممکن است بر اساس علاقهی شخصی، به صورت رایگان هم با یک برند همکاری کنند. البته اخیرا محبوبیت همکاری با این دسته از اینفلوئنسرها زیاد شده و برخی از آنها هزینهی تبلیغات خود را بالا بردهاند و این نکتهای منفی برای برندهای کوچک است، چرا که اصل مارکتینگ با میکرواینفلوئنسرها بر پایهی همکاری همزمان با تعداد زیادی از آنهاست تا بتوان به دایرهی وسیعتری از مخاطبان دست پیدا کرد.
اینفلوئنسرهایی که دنبالکنندگانشان تقریبا بین 100 هزار تا یک میلیون نفر است، ماکرو اینفلوئنسر نامیده میشوند. ماکرو اینفلوئنسرها شامل سلبریتیهای رده دوم و متخصصان یک حوزه هستند که اکثرا شهرت خود را از دنیای مجازی کسب کردهاند. این دسته از اینفلوئنسرها گزینهی مناسبی برای آگاهی بخشی هستند، دقیقا شبیه به مگا اینفلوئنسرها.
اما همکاری با آنها مزایایی دارد که از میان آنها میتوان به هزینهی پایینتر نسبت به مگا اینفلوئنسرها، تعداد و تنوع بیشتر و همچنین مخاطبان خاصشان اشاره کرد. حیطهی کاری ماکرو اینفلوئنسرها، با توجه به میزان صمیمیتشان با مخاطبان خود، مشخصتر است و اگر برندی نیاز به آگاهی بخشی به مخاطبی خاص را دارد، میتواند همکاری با آنها را در نظر بگیرد. یکی از معایب تبلیغ در پستهای ماکروها، تصنعی بودن آنهاست. اکثرا ماکرو اینفلوئنسرها تلاشی برای طبیعی جلوه دادن معرفی یک محصول نمیکنند و این موضوع ناشی از تعداد بالای همکاری آنهاست. به همین خاطر امکان گم شدن محصول یک برند در دریای تبلیغات این دسته از اینفلوئنسرها به شدت زیاد است.
نکتهای که باید در همکاری با ماکرو اینفلوئنسرها به آن توجه کرد، دنبالکنندگان غیرواقعی آنهاست. این دسته از اینفلوئنسرها اکثرا در دورهای به شهرت رسیدند که خرید فالوور در شبکههای اجتماعی مرسوم بود و هنوز الگوریتم اینستاگرام مانع آن نشده بود. بنابراین در همکاری با آنها، باید به نرخ تعامل توجه کرد.
مگا اینفلوئنسرها یا همان سلبریتیهای دسته اول، دارای بیشترین بازدیدکننده در اینترنت هستند و بیش از یک میلیون فالوور در سوشیال مدیا دارند که اغلب پیش از حضور در شبکه های اجتماعی به شهرت رسیدهاند. البته آمی سانگ و کیارا فرانی که در دسته بندی مگا اینفلوئنسرها جای دارند، شهرت خود را با بلاگری به دست آوردهاند و تنها از طریق فعالیتشان در فضای مجازی مشهور شدهاند.
هزینه تبلیغات در صفحه مگا اینفلوئنسرها، بسیار بالاتر از سایر دسته بندی ها است و بطور میانگین هزینه ای در حدود یک میلیون دلار برای هر پست دریافت می کنند.
مگا اینفلوئنسرها اصولا برای انتخاب برندی که میخواهند با آن کار کنند، دقت بیشتری به خرج میدهند تا تصویر عمومی خود را خدشه دار نکنند. بنابراین شانس یک بیزینس برای همکاری با آنها، پایینتر از دیگر اینفلوئنسرهاست. همچنین امکان دارد که یک مگا اینفلوئنسر با چندین برند رده بالا به صورت همزمان کار کند که این مساله، برنامهی مارکتینگ برند را دچار مشکل میکند. به همین خاطر هنگام بستن قرارداد، حتما انحصار زمانی ذکر شود تا از رقابت با رقیب مستقیم جلوگیری گردد.
همکاری با اینفلوئنسرهای مشهور مزایا و معایب خود را دارد. بر اساس مخاطبان بسیار بالای مگا اینفلوئنسرها، یک برند میتواند به واسطهی همکاری با آنها آگاهی بسیاری دربارهی خود به دست آورد، اما باید توجه داشت که از سوی دیگر، نرخ تعامل (Engagement Rate) پایین است، چرا که رابطهی آنها با مخاطبانشان چندان نزدیک و صمیمی نیست و ایجاد حس اعتماد میان اینفلوئنسر و مخاطب سخت شکل میگیرد. از دیگر مزیتهای همکاری با مگا اینفلوئنسرها میتوان به تاثیر فوری تبلیغ توسط آنها اشاره کرد. یک برند ممکن است به سرعت مخاطبان زیادی را جذب خود کند، اما احتمال دارد که درصد بسیاری از آنها وفادار نباشند.
قرارداد مارکتینگ با مگا اینفلوئنسرها به دلیل هزینهی بسیار بالای آن، برای برندهای بزرگ و سرشناس مناسبتر است. برای همکاری با مگا اینفلوئنسرها، وجود تیم مارکتینگ ضروری است، چرا که این دسته از اینفلوئنسرها مدیر برنامهریزی دارند و برند نمیتواند به صورت مستقیم با آنها در ارتباط باشد.
در پایان میتوان گفت که اگر برندی تنها قصد معرفی و ایجاد آگاهی نسبت به خود را دارد و جذب مخاطب وفادار چندان برایش مهم نیست، همکاری با مگا اینفلوئنسرها میتواند تجربهای جالب باشد.
همانطور که اشاره شد، انتخاب اینفلوئنسر به عوامل بسیاری همچون بودجهی مالی، مدت زمان همکاری، هدف از همکاری و هویت برند بستگی دارد. بنابراین قبل از همکاری با اینفلوئنسرها، بهتر است سوددهی یک اینفلوئنسر برای برندتان را در نظر بگیرید و به مطالعه ی مقالات بیزینسی در یک رسانه ی فشن و بیزینس بپردازید تا مارکتینگ درست و برنامهریزی شدهای را بتوانید پیش ببرید.